ترمه پنج ماهه ما
دختر خوشکلم,ترمه عزیزم 5 خرداد 91 وارد پنجمین ماه از زندگیت شدی قشنگم.عاشق جغجغه هات شده بودی و با تکون دادنشون لذت می بردی.تند تند دست و پا میزدی و دستتو به طرف اشیای دور و برت دراز میکردی.با دقت هر چه تمام به کتاب قصه هات نگاه میکردی.آخه از 4 ماهگی وقتی شبها خوابت نمی برد کتاباتو(کتابایی که عمه مهدخت هدیه داده بود و کتاب پارچه ایت) میاوردم و برات میخوندم.شما هم چشمای قشنگتو از صفحات رنگارنگ کتاب بر نمیداشتی. لثه هات شروع به سفت شدن کرده بودن و مرتب دستای کوچولوتو تا مچ توی دهانت میکردی.از دستای خودت گذشته دستای من و بابا مجتبی هم در خدمتت بودن... خیلی شیرین و خانم شده بودی.توی کریر میخوابوندمت و جل...
نویسنده :
مامان اطهر
1:25